همه چیز گذشت و تمام شد

دیگر گذشت تو کار خود را کردی دلم را شکستی و رفتی ... 

همه چیز گذشت و تمام شد این رویاهای من با تو بود که تباه شد 

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی انگار دیگر دنیای من بن بست شده راهی ندارم برای فرار از غمهایم این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت دلی داشتم که واقعا هوای تورا داشت دیگر گذشت حالا تو نیستی و من جا مانده ام تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام تو نیستی و من اینجا سردر گمم و بیقرار مانده ام . فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم هرچه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را باهیچکس اشنا نمیکنم .  

دیگر بس است تا کی باید دلم را بدهم و شکسته  بگیرم تا کی باید برای این و ان بمیرم؟ در حسرت یک لحظه ارامشم دلم میخواهد برای یکبار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم. تو هم مثله همه هیچ فرقی نداشتی هیچ خاطره خوبی برایم جا نگذاشتی حالا که رفتی تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی گرچه ازهمان روز اول میخواستمت گرچه برایم دنیای بودی و هنوز هم گهگاهی میخوامت اما دیگر مهم نیست بودنت چه فرقی میکند بودن یا نبودنت ؟

نظرات 1 + ارسال نظر
حامی دوشنبه 18 دی‌ماه سال 1391 ساعت 14:12

ابجی very nice

خعــلـــــــــی ماهـــــی.....میسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد