دل نوشته

هر چقدر بد شدی بازم،حرف رفتن نزدم

تو همش راهتو رفتی،من همش راه اومدم

تا به سختیا رسیدی،خودتو باختی چرا؟

اگه دوری دغدغت بود،دورم انداختی چرا؟

هرکاری کردم به چشت،اصلا نیومد...

ببخش عزیزم که همین،ازم براومد...

چی شد اون حس زلالت،اون دل ساده و صاف

لااقل دستشو ول کن،جلو من بی انصـــاف

من دلم قد یه دریاست،طاقتم خیلی کم !

نگیر دستاشو اقلن پیشم انقدر محکم !

تا یکی اومد سراغت دل من رو پس زدی

تو کنار کشیدی اما،کاش کنار میومدی

به هر دری زدم که تو آروم بگیری

حالا که خوبه همه چی،تو داری میری...

اگر چه رفتی عزیزم با عشق تازه

ولیکن این در رو به تو همیشه بازه...

یه روزی خسته میشی از،پرسه و ولگردی

یا پشیمون میشی از،اینکه منو ول کردی

تازه خواستم پر بگیرم،که شکستی بالمو

تو که جای زانوهام نیستی،بفهمی حالمو...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد