باز خدایا ...

گفتم خدایا ؟؟؟ از همه دلگیرم ... 

گفتی حتی از من ؟!؟! 

گفتم نگران اینده ام ... 

گفتی ان با من ... ! 

گفتم خیلی تنهایم ... 

گفتی تنهاتر از من ؟!؟! 

گفتم درون قلبم خالیست ... 

گفتی پرش کن از عشق من ... 

گفتم دست نیاز دارم ...  گفتی بگیر دست من ... 

گفتم از تو خیلی دورم ...  گفتی من از تو نه ... 

گفتم اخر چگونه ارام بگیرم ؟؟؟  گفتی با یاد من ... 

گفتم با اینهمه مشکل چه کنم ؟؟؟  گفتی توکل به من ... 

گفتم هیچکس کنارم نمانده ...  گفتی به جز من ... 

گفتم خدایا ؟؟؟         چرا اینقدر میگویی من ؟؟؟ 

گفت چون من از تو هستم  و تو از من ...

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 00:50

خدا آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا ,زمانیکه هراس مرگ میدزدد سکوتت را ,یکی همچون نسیم دشت میگوید کنارت هستم ای تنها و دل آرام میگیرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد