صبحت بخیر

صبحت بخیر عزیزم با آنکه گفته بودی دیشب خدانگهدار.با آنکه دست سردت از قلب خسته ی تو گوید حدیث بسیار.صبحت بخیر عزیزم با آنکه در نگاهت حرفی برای من نیست،با آنکه لحظه لحظه،می خوانم از دو چشمت تن خسته ای زتکرار.در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست خو کرده ی نفس را میل رها شدن نیست. من با تمام جانم پر بسته و اسیرم، باید که با تو باشم به پای تو بمیرم.

نظرات 4 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:53 http://www.haninoosh.blogfa.com

آفرین

حامی دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 13:42 http://nimkatekhali.blogsky.com

باریک به تو بچه

قربونت برا بزرگ

سوگل سه‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:52

من از این دنیا چی میخوام،دو تا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونه،واسه گفتن خوبی.....

من از این دنیا چی میخوای یه جعبه مداد رنگی بکشم رو تن دنیا رنگ خوبی و قشنگی

معصومه چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:31

خعععععلی قشنگ بود اشکم دراومد

قابلی نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد