برای روز میلاد تن من،نمیخوام پیرهن شادی بپوشی به رسم عادت دیرینه حتی برایم جام سر مستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو،به فکر هدیه ای ارزنده هستی منو با خود ببر تا اوج خواستن بگو با من که با من زنده هستی
که من بی تو نه اغازم نه پایان، تویی اغاز روز بودن من. نذار پایان این احساس شیرین بشه بی تو غم فرسودن من
نمیخوام از گلای سرخ و آبی برایم تاج خوش بختی بیاری به ارزش های ایثار محبت به پایم اشک خوشحالی بباری بزار از داغی دستای تنهام بگیره هرم گرما بستر من،بزار با تو بسوزه جسم خستم ببینی آتش و خاکستر من
تو ای تنها نیاز زنده موندن بکش دست نوازش بر سر من، به تن کن پیرهنی رنگ محبت اگه خواستی بیایی دیدن من.
توقع زیادی نیست خواستن امنیت آغوش
تــــــــــــــو
و....
عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد !!!!
ساعت ها زیر دوش به کاشی های حموم خیره میشی
غذاتو سرد میخوری
صبحونه رو شام،ناهارو نصف شب
لباسات دیگه به تنت نمیاد
همه رو قیچی میکنی
ساعت ها به یه اهنگ تکراری گوش میکنی و هیچ وقت اونو حفظ نمیشی
این قدر علامت سوالای توی فکرتو میشمری
تا اخرش رو بالش خیست خوابت ببره
تنهایی از تو ادمی میسازه
که دیگه شبیه ادم نیست
می دونی چیه
عجیب دلتنگتم
واسه وقتایی که عجیب دلتنگم میشدی
✗کفش هایم را درمیاورم. . .
✗من "رآه زِندِگی" را پیاده میروم که نگویی ریگی به کفشم است. . .
♥ ♥ ♥
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست