کسی هــــــست...

چه روز قشنگی بلبل بر درخت و پروانه بر گل و گل در خاک نشسته

افتابی دلنشین می تابد از ان سوی سایه

هوا پر از بوی پاییز است

و حوض خانه پر از ماهی های بی طاقت

و مظهر عشق عاشق صحرایی من در کنار من ایستاده بر دو پای تنومند خویش

در کنار من ایستاده و نگاهش چو تیری از کمان رها شده بر نگاه من مینشیند

و من به یکباره میفهمم کسی هست که مرا دوست دارد

و کسی هست که من اورا دوست دارم

و دیگر بهانه ای ندارم برای گریستن

بهانه ای ندارم برای رفتن

و تمام بهانه های من اکنون برای بودن است

برای ماندن و زیستن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد