بغض های نا فرجام


هر کسی برای خودش خیابانی دارد،...

کوچه ای، ...

کافی شاپی و شاید عطری.....

که بعد از سال ها خاطراتش گلویش را چنگ می زند . . ...........!!

نظرات 4 + ارسال نظر
رئیس دیونه ها پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:33

اگه یه روز بغض گلوت رو فشرد ؛ ...خبرم کن ... بهت قول نمیدم که میخندونمت .ولی می تونم باهات گریه کنم ...اگه یه روز خواستی در بری ...حتماً خبرم کن ،قول نمیدم که ازت بخوام وایسی .اما می تونم باهات بیام ...اما اگه یه روز سراغم رو گرفتی ...و خبری نشد ...سریع به دیدنم بیا ...احتمالاً بهت احتیاج دارم

راز پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 23:45

هنوز ذره های پـــوستم زیــر انگشتانـــم اسـت آری چنــــگ زدن گلـــــویم را میگویم/"قلــــــبم" را تـا حنجـــــره ام آوردم ولی صدایــــم را نشنید

[ بدون نام ] جمعه 1 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:09

همه میگویند با لباسی که بهم هدیه داده بودی زیباتری.....
عطر تنهایی را زده ام وانتهای کوچه روبروی کافی شاپی ایستاده ام که قرار عاشقیمان بودآخرین بوسه ای که بر گلویم زدی جای داغش مانده است.کاش لحظه ای دیرتر میرفتی یا آن ماشین یواش تر می آمد تا الان خاکت را بوسه باران نمیکردم/افســـــــــــــــــــــــــــــوســـــــــــــــ

مهددخت یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 20:58 http://jadehyroyai.blogfa.com

اگه یک روز بغض توگلوم گیر می کر بعد از چند ثانیه گریم می گیره
وب عالی داری بهماهم سربزن می تونی لینگم کنی؟؟؟؟؟؟؟

لطف کردی ...مرسی از توجهت...به روی چشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد