زیبایی

رها شدن به دست زیباییه 

عاشق شدن چقدر تماشاییه 

چقدر قشنگه از تو گل گرفتن 

لحظه به لحظه با تو قد کشیدن 

عطری که سرگیجه به باغچه داره 

خاطرشم از سر ما زیاده 

باید از این گذر گذشت...

زمانه همچون گذریست باید از این گذر گذشت 

نه راه پیش دارد نه پست 

باید از این سفر گذشت 

قسمت ما در به دری،سهم ما خوش باوری 

توی راه زندگی،مقصد ما در به دری 

فکر راحت،نفسی خوش،دل من می طلبد 

 قفسی با در باز،ترانه ای از لب ساز،دل من می طلبد

گفتم که پابندم...

گفتم که پابندم کوه دماوندم 

میرفتی و از تو من دل نمیکندم 

رفتی و من تنها،با یاد تو ماندم 

تا جان به تن دارم،بهر تو میمانم 

روزی تو می آیی،ای رفته میدانم،خندیدی و گفتی این هم سرابی بود  

این آمدن رفتن،یک لحظه خوابی بود 

رفتی و عطر تو،در بسترم مانده 

تنها زتو نامی،در دفترم مانده 

روزی که برگردی ای نازنین من 

کنج قفس بی تو،مشتی پرم مانده 

نـــیازار دلــی را کــه تــو یـــارش بــاشــی

نازار دلی را که تو یارش باشی،معشوقه پیدا و نهانش باشی 

زان میترسم که از دل آزردن تو،دل خون شود و تو در میانش باشی 

دانی که به دیدار تو جونم تشنه،هرلحظه که بینمت فزونم تشنه 

من تشنه آن دو چشم مخمور توام،عالم همه زین سبب به خونم تشنه 

خود اویی...

به تو سوگند که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی 

تا بر در خانه متروکه هرکس ننشینی و به جز پرتو روشنی خود هیچ نبینی و گل وصل نچینی 

نه که جزئی نه چون آب در اندام سبویی،خود اویی به خدای

هرچه کنی بکن،مکن...

هرچه کنی بکن،مکن ترک من ای نگار من 

هرچه بری ببر،مبر سنگ دلی به کار من 

هرچه نهی بنه،منه پای به رهگذرار من 

هرچه خوری بخور،مخور خون من ای نگار من 

هرچه روی برو،مرو راه خلاف دوستی 

هرچه کشی بکش،مکش صید حرم که نیست خوش 

هرچه شوی بشو،مشو تشنه خون زار من 

تو خورشید منی

امید منی بذار مردم بدونن،غم عشق تو رو تو چشمونم بخونن.تو خورشید منی من ذره ای محتاج نورم،بیا گرمی بده به جون من اگر که دورم.فقط یه روز زتو جدا میشم که توی گورم.میدونی قلبم،آروم نداره توسینه من یه بیقراره،زنجیرو باز کن زپا دیوونه ی من چشم انتظارم بیا به خونه من...

همیشه از تو گفتم...

من از صدای بارون از دل موج دریا من از نهایت شب همه شبای یلدا،من از نسیم عاشق از نفس دقایق من از سکوت ساحل زمزمه های قایق،اسم تورو شنوفتم همیشه از تو گفتم من از غروب غربت تو کوچه باغ خلوت من از سکوت محراب از ته چشم آهو دشت گلای شب بو،وقتی به ساز دریا میزنه زخم پارو،اسم تو رو شنوفتم همیشه از تو گفتم.ای تو همه دیدنم عاشق چشمات منم، دنیارو با تو دیدم که از تو حرف میزنم.اگه که من نبودم کسی تو رو نمیشناخت برای رنگ چشمات کسی غزل نمی ساخت.

فایده نداره عشقای امروزی...

بازی دیگه تمومه شیرین زبونی نکن اشک منو در نیار نامهربونی نکن.هرچه بلا کشیدم تقصیر سادگیم بود این همه غصه و غم حاصل زندگیم بود.میدونم این خنده هات گریه های نا به جات پشت هم اندازیه،آتیش رو قلبم نذار اشک منو در نیار این آخر بازیه.فایده نداره عشقای امروزی چشاتو روز و شب به در بدوزی ارزش زندگی به دوست داشتنه تا کی با غم بسازی و بسوزی.

دلم حق داره از تردید...

دلم حق داره از تردید،یه عمره بی وفایی دید.به حال هرکی غم خورده یه جورایی بهش خندید.تو میگی که پشیمونی،کنارم دیگه میمونی از این حرفای تکراری خبر داری و میدونی.اگه باور کنم روزی فقط با من،تو میمونی میذارم از برات جونم خودت هم اینو میدونی