چه زیبا
خدایا! خورشید را به من قرض میدهی ؟ از تو که پنهان نیست سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
باید بازیگر شوم ، آرامش را بازی کنم … باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم … باز باید مواظب اشک هایم باشم … باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
اگــر ساده ای ... اگــــر راستگــویی ... اگـــر با وفایی ... اگـــر با غیرتی ... اگر یک رنگــی ... همیشه تنهایــــی ...
چه زیبا
خدایا!
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو که پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
اگــر ساده ای ...
اگــــر راستگــویی ...
اگـــر با وفایی ...
اگـــر با غیرتی ...
اگر یک رنگــی ...
همیشه تنهایــــی ...