لغت نامه های دنیا را باید آتش زد !!!
جلوی واژه [نبودن] نوشته اند:
عدم حضور شخص یا چیزی … ...همین !!
چقدر نبودن تو را ….........
… ساده فرض می کنند ؟!!!!!!!!!!!!!!
.....افسوس……...........
شاید امروز...
شاید هم فردا....
معلوم نیست چه زمانی برسد....
که دست خودم را بگیرم
و بروم به دورهای دور.....
آنجا که حتی ذهن سهراب هم
با آن وسعت
نتوانسته بود
قایقی که قبل تر ها ساخته بود را به خشکی اش
بیندازد......
افسانه ها را رها کن…....
دوری و دوستی کدام است؟؟؟؟؟؟؟
فاصله هایند که عشق را میبلعند.........
من اگر نباشم , دیگری جایم را پر میکند.....
به همین سادگی…........
نه خودش موند،نه خاطره هاش/تنها چیزی که مونده،جایه خالیشه...
قصه ی دنباله دار رفتنش هنوز/شبا مثل یه ستاره از ذهنم رد میشه...
دلخوشیامو زیر پاش گذاشت و گذشت/حالا فقط منم،من بی انگیزه....
کسی که دنیای من بوده یه روز/نبودنش داره دنیامو به هم می ریزه…...!
درست مثل فنجان قهوه...
که ته میکشد...
پنجره کم کم...
از تصویر تو تهی میشود…. …....... .....!!!
....................................................
................................
...........................................
رفتی؟؟؟..........................
.........................
چگونه میشود که بی تو به سر برم
دریا برای تو....!!
مرا تنگ کوچک دلت بس است.....
چـایــت را بنــوش
نگـــران فــردا نبـاش
از گنــدمـزار مــن و تـــو
مشتــی کــاه میمــاند بـرای بـادهـا........
دیر آمدی کمی
تغییر کرده ام!
مرا نشناخته ای
هنوز…؟
عکسم را مچاله کن
… آنوقت به یاد خواهی آورد مرا…!