خدا جون

خدا جون میشه تو امشب منو تو بغل بگیری؟ 

بگی اروم توی گوشم دیگه وقتشه بمیری؟ 

خداجون میگن تو خوبی مثل مادرا میمونی 

اگه راست میگن ببینم عشق من کجاس؟میدونی؟ 

خداجون میشه یه کاری بکنی به خاطر من؟    من میخوام که زود بمیرم اخه سخته زنده موندن  

من که تقصیری نداشتم بس چرا گذاشته رفته؟ خدا جون تو تنها هستی میدونی تنهایی سخته 

زنده موندن یا مردن من واسه اون فرقی نداره    اون میخواد که من نباشم باشه اشکالی نداره 

خدا جون میخوام بمیرم تا بشم راحته راحت    اما عمر اون زیاد شه... حتی واسه یه ساعت

ادم

خوش بحالت ادم ...   

خوش بودی و حوایت ...   

کسی نبود حوایت را هوایی کند !!!

بازم گدای محبتت شدم.......

کنار حوصله ام بمان!!!!


اگر نباشی دلم که هیچ دنیــــا هم تنگ می شـــــــود....!!!!


بازم تنـــــــها باشـــم؟

ادامه مطلب ...

همه چیز گذشت و تمام شد

دیگر گذشت تو کار خود را کردی دلم را شکستی و رفتی ... 

همه چیز گذشت و تمام شد این رویاهای من با تو بود که تباه شد 

انگار دیگر روزی نمانده برای زندگی انگار دیگر دنیای من بن بست شده راهی ندارم برای فرار از غمهایم این هم جرم من بود از اینکه برایت مثل دیگران نبودم کسی بودم که عاشقانه تو را دوست داشت دلی داشتم که واقعا هوای تورا داشت دیگر گذشت حالا تو نیستی و من جا مانده ام تو رفته ای و من بدون تو تنها مانده ام تو نیستی و من اینجا سردر گمم و بیقرار مانده ام . فکر دل دادن و دلبستن را از سرم بیرون میکنم هرچه عشق و دوست داشتن است را از دلم دور میکنم اگر از تنهایی بمیرم هم دلم را باهیچکس اشنا نمیکنم .  

دیگر بس است تا کی باید دلم را بدهم و شکسته  بگیرم تا کی باید برای این و ان بمیرم؟ در حسرت یک لحظه ارامشم دلم میخواهد برای یکبار هم که شده شبی را بی فکر و خیال بخوابم. تو هم مثله همه هیچ فرقی نداشتی هیچ خاطره خوبی برایم جا نگذاشتی حالا که رفتی تنها غم رفتنت را در قلبم گذاشتی گرچه ازهمان روز اول میخواستمت گرچه برایم دنیای بودی و هنوز هم گهگاهی میخوامت اما دیگر مهم نیست بودنت چه فرقی میکند بودن یا نبودنت ؟

چند خط سکوت......!

اگر سکوت کرده ام به روی زندگی پای خوب بودنم نگذار.....

روزگار با ضربه هایش مرا لال کرده است...............................

فقط گاه گداری...لبخند میزنم....تا بداند هنوز هم برای ضربه هایش.....مقاومم.......

نیا باران

نیا باران زمین جای قشنگی نیست  

من از جنس زمینم خوب میدانم که گل در عقد زنبور است و اما یک طرف خال لب بروانه را هم دوست میدارد ... 

من از جنس زمینم ... 

خوب میدانم که اینجا جمعه بازار است ... 

و دیدم عشق را در بسته های زرد و کوچک نسیه میدادند در اینجا نشناسند مردم 

شعر حافظ را به فال کولیان اندازه میگیرند 

نیا باران زمین جای قشنگی نیست ...

باران

باران که میبارد ... 

گام برمیدارم و قدم زنان می روم و زیر باران رفتن را دوست دارم اشکهایم را کسی نمیبیند تمام خاطراتم را دوباره خیس میکنم حس میکنم دوباره زنده شده ام از تلخی روزگار میگویم و به دست باران میسبارم از سختی ها از نامردی ها از بخت بد و اقبال شوم همه را به دست باران میسبارم باران نیز میشوید و باک میکند باران زندگی دوباره را به یادم میاورد توان راه رفتن به من می دهد در این جاده باریک منو باران تنهای تنها هستیم هرقدر میبارد من سبک و سبک تر میشوم اما میترسم از رنگین گمان هفت رنگ بعد از باران دوباره روزگار از نو اغاز خواهد شد بس خداوندا مگیر بارانت را ز من حتی برای یک لحظه ...

حواست هست...؟

حواست هست...؟
ببین با من چه ها کردى، حواست هست؟
مرا از من جدا کردى، حواست هست؟...
دلم را، اشک چشمم را، تمامم را
به آسانى فدا کردى، حواست هست؟
تمام شهر عشقم را به تو دیدند
مرا دشمن صدا کردى، حواست هست؟
بریدم از همه تا همدمت باشم
مرا تنها رها کردى، حواست هست؟
وفادارى من را قصه ها کردند
به بیگانه وفا کردى، حواست هست؟
مرا که قیمتى بالا به تو دادم به ناحق بى بها کردى، حواست هست؟
صداقت حرف من بود و تو حرفت را پر از رنگ و ریا کردى، حواست هست؟
تو احساس مرا در قلب من کشتى به احساسم جفا کردى، حواست هست؟
به خود شک کرده ام، تو تار و پودم را پر از چون و چرا کردى، حواست هست

تنهایی

 را  دوست  دارم ....  تنهایی

چون بی وفا نیست ....  

چون عشق دروغی در ان نیست ....  

چون سالها تجربه اش کردم ولی در کلبه تنهایی ام  

 

انتظارت را خواهم کشید بهانه ام بگذار کسی نداند  

 

چقدر تنهایم !!!

دنیای تنهایی ...

کنارت هستند...تا کی؟؟تا وقتی که به تو احتیاج دارند...

از پیشت می روند یک روز...کدام روز؟؟وقتی کسی جایت آمد...

دوستت دارند...تا چه موقع؟؟تا موقعی که کس دیگری را برای دوست داشتن پیدا کنند......

بازم باید تنها باشی.......