خدایا ...

خدایا ... 

این دلتنگی های مارا هیچ بارانی ارام نمیکند 

فکری کن ... 

اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت ...

با احتیاط....

آنقر مرا سرد کرد..

از خودش …. از عشق…

که حالا به جای دل بستن یخ بسته ام…!

آهای!!رو احساسم پا نگذارید..!

لیز میخورید….!

گـــــــــــل یــــــــاس

روی سر دری خونه گل های یاس بهاری یادته ازم گرفتی گفتی واسه یادگاری لای دفترت گذاشتی اسممو زیرش نوشتی گفتی تا اخر عمرت اونارو نگه میداری عمریه رو سر دریمون گل یاس میاد و میره اما هیچکی تو دلا ما جاتو هیچوقت نمیگیره روزای رفته رو امروز همه رو مرور میکردم از توی اون کوچه, بازم دوباره عبور میکردم انگاری دل دیگه رفته توی اون کوچه کسی نیست.

"بـه سـلامـت"یـا "بـه جـهـنــم" ؟!

گفتی از زندگیم برو ،رفـتم اما…

راسـتی "بـه سـلامـت" بـود

یـا "بـه جـهـنــم" ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


در عجبم.......از سیب خوردنِ مان..!!!

در عجبم.......از سیب خوردنِ مان..!!!

که از آن فقط ” چوبش ” باقی می ماند.....

مگر این همه چــــــوب که خوردیم

از یک سیــــب…..شروع نشد !؟!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

بدون شرح

پـــرستــوهــا هــمــه رفــتــن 

کـبــوتــرهــا هــمــه رفــتــن 

هــمــه هــمــشــهــریــان بــار سـفــر بــســتــنــد 

درون کــوچــه های شــهر مــا پــایــیز طــولانــیست  

نــمــیدانم بــهــاری هــست 

نــمــیدانم صــدایی هــست 

"عــجب صبــری خــدا دارد"

 

دلتنگی ات ارزانی خودت....

خنده ام میگیرد....

وقتی پس از مدت ها بی خبری...

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری...

میگویی : دلم برایت تنگ است!!!!!

یا مرا به بازی گرفته ای...

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی....

دلتنگی ارزانی خودت . . .

خیلی دیره ........

خیلی دیره ........


وقتی که تازه می فهمی اونی که از همه ساکت تر بود ...


بیشتر از همه دوستت داشت،....ولی ….


تو حواست به شیرین زبونی یه عشق دروغی بود…...

دلم می خواست.....

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…

نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…

برای اینکه نگذارم آنها بیایند…

تنهایت می گذارند...ساده.....

آدم ها هـــرگـز کســانی را کــــــــــــه دوســت
دارنــــد

فـراموشـــــ نمی کُنـــــــند.....

فقــــــط عـــادتــــــ می کُـــــنــند..

کــــــــــه دیـــــگــر کِــــــنارشــــان نـــــباشـــــند .........!.........